انسان از زمانی که قدرتِ درک او رشد می یابد و با عالم هستی آشنا شده و ارتباط برقرار می کند، در ضمیر ناخودآگاه خویش در پی خالق و آفریدگارش می باشد، او خود را در دنیایی می بیند که توان ارتباط با آن را بدون یاری یک قدرت بی نهایت ندارد. و از این جاست که بارقه اُمید در دلش جرقّه می زند و اوّلین آثار این ارتباط نورانی با آفریدگارش به وجود می آید و از صمیمِ دل برای حرکت در این عالم هستی زبان به دعا می گشاید و از خالق جهانیان استمداد می طلبد.

وقتی دلش به ارتباط با آفریدگار منوّر می شود، دوّمین بارقه اُمید که همانا شناخت صاحب زمان و عالم هستی است در دلش می درخشد، او را برای شناخت بیشتر حجّت خدا و واسطه فیض باری تعالی به تکاپو و تلاش وامی دارد؛ چراکه تنها راه رسیدن به کمال انسانی که خدای مهربان در وجود انسان به ودیعت گذاشته همانا شناخت امام هر زمان و ارتباط با آن وجود نازنین است و همه کلیدهای بسته جهان هستی به دست
توانای حجّت خدا و امام زمان علیه السلام باز می گردد. آنگاه که امام زمانش را شناخت در واقع آخرین قلّه کمال و سعادت را فتح کرده و با پیروی و اطاعت از آن وجود نازنین به سعادت دنیا و آخرت، رضوان الهی و کمال انسانی موفّق خواهد شد.